سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

آخر سکانس دوم بودم که یهو مرورگرم بسته شد :|
کارد بزنن خونم درنمیاد :/
چرا آخه؟ :(
یه بار هم که خواستم فعال باشم توی وب‌لاگ، مرورگر نذاشت :/
شب اگر فرصت شد می‌نویسم
۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۲۸
مجید ت

اگر دری میان ما بود،
می‌کوفتم؛
درهم می‌کوفتم!

اگر میان ما، دیواری بود،
بالا می‌رفتم، پایین می‌آمدم؛
فرو می‌ریختم!

اگر کوه بود، دریا بود،
پا می‌گذاشتم
بر نقشه‌ جهان و
نقشه‌ای دیگر، می‌کشیدم!

اما میان ما، هیچ نیست
هیچ؛
و تنها با هیچ،
هیچ کاری نمی‌شود کرد...



شهاب مقربین



+دیگه خجالت می‌کشم بگم سعی می‌کنم بیش‌تر باشم!

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۳۳
مجید ت