سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

۴۱ مطلب با موضوع «شعر کلاسیک» ثبت شده است

نیامدی و نچیدی انار سرخی را

که ماند بر سر این شاخه تا زمستان شد…


پانته‌آ صفایی‌بروجنی

۱۱ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۴ ، ۲۱:۱۹
مجید ت

تنت در ذهن من مانند یک تندیس خوابیده

به شکل پیکری شایسته‌ی تقدیس خوابیده


به یاد طعم لب‌های عسل آلوده‌ات شبها

همیشه یک نفر با چشم‌هایی خیس خوابیده


خیابان‌های تهران را لگد کردیم و حس کردیم

کــــه تویش روح عاشق پرور پاریس خوابیده


...و  بوی شیطنت می داد ترفـند نـــگاه تو

گمانم توی چشمان تو یک ابلیس خوابیده


زمان در لحظه خندیدنت گم شد، و ساعت هم

اسیر جــذبـــــه آن مــــوج مغــناطیس خوابیده


تمام التــــهابـــــم تـــــوی دست عاشقت گـــــم شد

و دل بستم به بانویی که در من ... هیس!... خوابیده



رسول کامرانی


+اصن مِن بعد، اصن مَن بد . . .

۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۴ ، ۱۵:۰۸
مجید ت

گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود
تنها تر از مسیح، کسی بر صلیب بود



علیرضا قزوه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۴ ، ۱۲:۱۵
مجید ت
وَ دیگر بحث، بحثِ امتحان نیست
وَ این فرزند، فرزندی جوان نیست

حسین آورده طفلی شیرخواره
وَ می داند که قوچی در میان نیست


احسان پرسا
۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۱۹:۴۲
مجید ت

این زخمِ سجده نیست به پیشانی‌ام رفیق،

جای دری‌ست بسته به معنای واقعی!


نمیدونم از کی


+تشکر از تبریکات

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۳:۵۲
مجید ت
خطر کن، زندگی بی او چه فرقی می کند با مرگ؟
به اسـمِ صبــر، کم با زندگی امروز و فردا کن ...!


فاضل نظریِ جان

+عیدتون مبارک
۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۱۸:۰۴
مجید ت

خسته ام مثل صبح پنجشنبه 

تیترهایی که غم خبر دارد......


کاپیتانی که مرگ را بوسید 

پرسپولیسی که ده نفر دارد...


:(

۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۴ ، ۱۱:۴۹
مجید ت

تو رفته‌ای و به بام‌ام تگرگ می‌ریزد

به جام زندگی‌ام زهر مرگ می‌ریزد


دوباره فصل دل‌ام را چنان ورق زده‌ای

که بیت‌‌ بیت غزل هم‌چو برگ می‌ریزد..



علی نجاتی


+بولد نمی‌کنم . . .

++پاییز بدی شروع شد . . .

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۹
مجید ت

بعد می‌میرم و می‌میرم و می‌میرم و باز

من و یک حسّ غم‌انگیز، دلم می لرزد



ادامه‌ی این شعر بود

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۳۱
مجید ت
سَرد و بی طاقَت و یِک ریز، دِلَ‌ام می‌لَرزَد
دُو قَدَم مانده به پاییز، دِلَ‌ام می‌لَرزَد...


الهام عمومی


+یک دانش‌جوعِ خسته از کارهای ثبت‌نام :/
۱۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۵۲
مجید ت

هردو تن‌هاییم امّا از تو تن‌هاتر منم

از تو تن‌هاتر در این تاریکیِ بی‌روزَنَم



بی‌تو نبودن/ جواد شیخ‌الاسلامی

۱۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۲۴
مجید ت

قسمت‌ات بود پیرتر بشوی، رنگ افسوس، طرح غم باشی
به تو هربار سوءظن ببرند، و تو هربار متهم باشی

حرف از آغوش و عشق کم بزنی، در دل پاره‌ات قدم بزنی
زخم یک سایه ی لگد خورده، پشت یک مرد محترم باشی

حرمت ذاتی‌ات سقوط کند، روح سقراطی‌ات سقوط کند
پشت تنهایی‌ات سکوت کنی، حسرت چند قطره سم باشی

قسمت‌ات بود ناپدید شوی، بروی ماضی بعید شوی
یا که یک حسّ شرم‌گین وسطِ جمله ی "عاشقت شدم"باشی

فکر یک شانه آتش‌ات بزند، حسرت خانه آتش‌ات بزند
وسط گریه‌ی شبانه پُر از، هوس چای تازه دم باشی

شانه ات را دوباره خم بکنند، دست و پای تو را قلم بکنند
عاقلانه به مرگ فکر کنی، باز دیوانه ی قلم باشی




|حامد ابراهیم‌پور|

۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۶
مجید ت

شب، التهاب، عشق، غزل، نقطه چین

نامه، جواب، عشق، غزل، نقطه چین


سیگار، گریـــــه، خاطــــره، آب، قرص

آتش، عذاب، عشق، غزل، نقطه چین


باران، حیات، کوچـــــه، خیابان، سکوت

روز، اضطراب، عشق، غزل، نقطه چین


بد، خوب، زشت، مرگ، خـــدا، زندگی

پایان، سراب، عشق، غزل، نقطه چین


 ساحل، غروب، خسته، خیانت، غروب

شاعـــــــر، طناب، عشق، غـــــــزل، . . . .



  جلیل صفربیگی

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۱۲
مجید ت

یه دیوونه این‌جا به عشق چشات غزل می‌نویسه، گرفتارته

یه احمق تو سرمای این زمهریر پِیِ فصل آغوش تب‌دارته

یه شاعر که آرامشش با تو بود نشسته جدایی رو از بَر کنه


رستاک حلاج می‌خونه

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۳
مجید ت

حضرت فاصله بی حوصله ام سخت نگیر
چند سالی ست سراسر گله ام سخت نگیر


غرق پاییز ترین فصل غم و اندوهم
داغدار سفر چلچله ام سخت نگیر

شانه شانه پرم از هق هق تنهایی و اشک
سالها در گسل زلزله ام سخت نگیر

حضرت فاصله راحت بنویسم، ول کن !
من خودم سخت ترین مرحله ام سخت نگیر

شهر سهراب فقط درد مرا می فهمد
لعنتی ! قایق بی اسکله ام سخت نگیر

با تو و عشق و غم ثانیه ها درگیرم
حضرت فاصله بی حوصله ام سخت نگیر


علی صفری

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۰۴
مجید ت

بغض وقتی می رسد ، شاعر نباشی بهتر است

بغض وقتی گریه شد ،خودکار می خواهد فقط 


چشم های خیسم امشب آبروداری کنید

مرد جای گریه اش سیگار می خواهد فقط  



علی صفری

۱۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۰۰:۲۴
مجید ت
قبل رفتن دو سه خط فحش بده، داد بکش
هی تکان‌م بده، نفرین کن و فریاد بکش

قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم


علی‌رضا آذر
۱۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۰
مجید ت

قدر یک عصرانه با من کنج این آتش بشین
مرد تن‌ها می‌‎تواند خوب چایی دم کند


امیر سهرابی



+مـرد تـن‌هـا درمـیـانِ جـمـع می‌مـانـد ولی

گوشه‌ای گز می‌کند تا قلبِ خود را " بَم" کند

۱۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۰
مجید ت
تا شما خانه تان سمت شمال ده ماست
قبله دهکده مان سمت شمال است عزیز

پنجره بین من و توست، مرا بوسه بزن
بوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز


صادق فغانی


+حس خوبِ شعری خیلی وقت پیش حفظش کردی و یهو یادش میفتی!
++تیتر تزئینی‌ست :)
۱۷ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۸
مجید ت
بی سبب نیست که چشمان تو بحث انگیزند
شطّ شیرند به دریای عسل می ریزند

قرص ماهند که درمان من مجنونند
آفتابند که آتش به جهان می ریزند

گاه آرام تر از رقص دل آرای نسیم
گاه خون ریزتر از طایفه ی چنگیزند

این همه سرو و صنوبر که قد افراشته اند
به هواداری چشمان تو برمی خیزند

تو بهاری و درختان به تو مدیون امّا
باغ ها بی خبر از فاجعه پاییزند


"محسن پورهاجریان"



+
ببخشید که دیر به دیر سر می‌زنم به وبلاگ‌هاتون. یکم دور و برم شلوغ شده، کم‌تر وقت می‌کنم سر بزنم.
۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۶
مجید ت