سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

اشباح

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۳ ق.ظ
مازیار: سرمای لندن همه‌ی گرمای من رو کشت، ذوق و شوق‌م رو ازم گرفت. حالا شاید این‌جا یه کارایی کردم.
[مکث]
اگه خورشید بیاد بیرون . . .

_____________

اگر دست من بود
خوابِ تو را می‌کشیدم
و از رنگ‌های شاد
بالا می‌رفتم
آن‌وقت
ترس‌م از بهار می‌ریخت
یاد نیلوفر می‌افتادم
آواز کوچکی می‌خواندم
اما
تو می‌دانی
دست من نیست


وحیده محمدی

. . . . . .


این دوتا(یکی صحبت مازیار و دومی شعر) رو از فیلم اشباح انتخاب کردم. نظری درباره فیلم ندارم، ولی جاهایی که شعر می‌خونه رو خیلی دوست داشتم.
و من چقدر شبیه قسمت های بولد شده ام . . .

نظرات  (۳)

کارگرانش کیه ؟
پاسخ:
داریوش مهرجویی
سلام ؛
پست مفیدی بود ؛ خوشحال می شم نظرت را درباره آخرین مطالب سایتم بدونم .

عنوان : قبر ابن ملجم در شمال تهران

لینک مطلب

عنوان : کایکاتور روزنامه هارتص درباره ظریف و کری

لینک مطلب

نظری ندارین ینی خوب نبود فیلم؟
پاسخ:
من خیلی نقد فیلم بلد نیستم ولی به نظرم خوب نبود

حرف بزن حرف بزن سال‌هاست . . . تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">