سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

روایتی از برزخِ اتاق

پنجشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۳:۲۲ ب.ظ
وقتی اومد توی اتاق، هوا تاریک بود و طبق معمول چراغ خاموش بود. اومد چراغ رو روشن کرد، نشست روبه‌روی من. من‌ی که سرم پایین بود و با همه دنیا قهر بودم، درست مثل اون پسر بچه که بالا سمت چپ می‌بینید. نشست و حرف نزد، فقط نگاه‌م کرد، این‌قدر نگاه کرد که کم کم مثل آهن‌ربا جذب‌ش شدم و شروع کردم سرم رو بیارم بالا. حالا چشم توی چشم هم‌دیگه‌ایم ولی حرف نمی‌زنیم. اصلا حرفی برای گفت‌ن نبود. منِ یخ زده که توان حرف زدن نداشتم، تو رو نمی‌دونم. شروع کردی به حرف زدن و من همین‌جور شیفته‌ی وجودت می‌شدم. یخِ من‌هم یکم آب شد، حرف زدم. شاید مشکل کار همین‌جا بود، من نباید حرف می‌زدم . . . من نباید از دل‌م می‌گفتم واست. سرمای من داشت به تو منتقل می‌شد، تو گرمات رو به من دادی ولی من چی؟ داشتم سرمام رو بهت می‌دادم. خودت فهمیدی، بلند شدی که بری. فقط یه جمله بهت گفت‌م: "چراغ رو خاموش کن"! خاموش کردی و در رو بستی، رفتی و من هنوز توی اتاقِ تاریک‌م دارم به این فکر می‌کنم که یک آدمِ یخی نباید حرف بزنه، نباید از دل‌ش بگه، نباید سرماش رو به دیگران، حتی عزیزترین‌ش بگه . . .


+شاید از این برزخ‌ها بازم بنویسم. این یه روایت کلی بود، جزئی‌ترش واسه بعد شاید . . .

++عوض شدن مخاطب وسطِ نوشته، عمدی بود.
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۸

نظرات  (۹)

۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۶:۵۷ الفــ میمــ
چرا میــشه
پاسخ:
نمی‌شه، نمی‌تونم نگم!
: )
پاسخ:
: )
اصلا نباید بگه باهاتون موافقم
پاسخ:
بله نباید لب واکنه!
مرسی که کدو برداشتین
پاسخ:
خواهش می‌کنم
۱۸ تیر ۹۴ ، ۲۱:۲۰ اقای روانی
اا چه جالب دقت نکرده بودم به عمر وبلاگت..
پاسخ:
منم یهویی چشمم خورد بهش :)
چه عمد و قصد قشنگی
لابد هر بوده خودش فهمیده و گوشی هم دستش امده

یاد سهراب سپهری افتادم
دلیلش هم بماند...
پاسخ:
کسی نبوده که گوشی بیاد دست‌ش :)
دلیل‌ش رو بگو
وقتی مخاطبی بوده که عوض بشه!

پس یعنی بوده دیگه...
پاسخ:
چه فرقی می‌کنه؟!
خیلی

خیلی زیاد فرق میکنه
پاسخ:
فکر نمی‌کنم
اگه آدم یخی حرف نزنه، شاید آدمای گرم بی‌کار شن!!
پاسخ:
به‌تر از این نیست که اونا هم یخ بزنند؟

حرف بزن حرف بزن سال‌هاست . . . تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">