سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

شما بگویید

جمعه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۴۱ ب.ظ

نه دلی برای داستان ساختن مانده(اگر اسم‌شان را داستان بگذاریم) نه فکری برای شعر ساختن(اگر اسم آن‌ها را هم شعر بگذاریم) و نه حوصله‌ای برای چرت نوشتن! دوست هم ندارم ول کنم برم. بلاتکلیف‌ام . . .

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۲۱
مجید ت

بلاتکلیف

نظرات  (۷)

بذاریدش بمونه هر وقت فکر و دل و حس و حوصله ش اومد دوباره ادامه بدید :)
پاسخ:
:)
۲۱ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۱۴ نفس نقره ای
همین بلاتکلیفی هارو هم ما همچنان دلمون میخواد بیایم بخونیم!
پاسخ:
لطف دارید
باش، خوب باش، همیشه باش، باشه؟
پاسخ:
باشه
بمان

چیزی نیست که نتوانی تغییرش دهی!
پاسخ:
هست
یه مدت ننویس.ننوشتن دلیلی بر رفتن نیست
پاسخ:
آره خب
نروو
بمون :)
پاسخ:
چشم :)
بمون...

حرف بزن حرف بزن سال‌هاست . . . تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">