سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

عجب استادی :دی

دوشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۷ ب.ظ

دی‌روز رفتم کلاس داستان‌‎نویسی. جاتون خالی عجب کلاس توپی بود و عجب استاد باحالی داشت. استادش از این آدمای تپلِ شوخ بود که من خیلی دوست‌شون دارم و کلا حال می‌کنم باهاشون :دی

فعلا نکته‌های ابتدایی و تعریف‌ها رو گفت و از جلسه بعدی شروع به تدریس اون اصول و مبانی می‌کنه. کلا خیلی خوبه :)

نظرات  (۷)

خوش بوگذرد
پاسخ:
ممنان :)
اون استادمون بودا گفتم کلاً ازش 17 گرفتم؟ اونم دقیقاً همین مدلی بود ^_^ خوب درک می‌کنم چی میگی ;)
پاسخ:
خیلی باحالن :)
کلا کلاس رفتن خیلی خوبه!! فقط اگه هوا خنک تر بود بهتر میشد :||
پاسخ:
بله اونم کلاس فعال و خوب
کولر داره :)
منتظر داستان هات و پیشرفت این داستان ها هستیم پس :)
پاسخ:
پر و بال دادن به سوژه یه خطی خیلی سخته :|
ممنون :)
۰۶ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۲۸ آقای سر به هوا ...
کجاس ؟ تهران ؟ خیلی دوست دارم شرکت کنم ...
بــــــــــــه روزم ...
پاسخ:
نه اصفهان
۰۷ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۲۰ آدم ارغوانی
خیلی حس خوبیه یه کلاس جدید که میری با استاد دوست داشتنی روبرو بشی!
پاسخ:
دقیقا. تازه کلاس فعال و خوب هم باشه عالی می‌شه
۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۴۸ سیـن بـانو ...
منم این کلاسارو گذروندم .. تاثیر چندانی نداشت .. مثلِ گفتنِ راه اصلیه .. اما از اینکه ممکنه توی این راه به چیزهایی بر بخوری رو نمیگه! نوشتن یه چیزیه که باید خودت کشفش کنی .. باید استعدادشو داشته باشی .. وگرنه حافظ و سعدی مگه اون زمان کلاس میرفتن؟! .. فقط بسته به احساسات پاک و تخیل آدم داره ..

ب هرحال موفق باشی
پاسخ:
درسته ولی این استعداد رو باید پروروند. اتفاقا کلاس خیلی خوبی بوده تا این‌جا

حرف بزن حرف بزن سال‌هاست . . . تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">