سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

عمر اندوه در قرن ما یکسال بیشتر نیست . . .

جمعه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۰ ق.ظ

بانوی گیسو حنایی ام
تو را دوست دارم!
چون لحظه شوق،
در گشودن هدیه ای که نمی دانم چیست.
دوستت دارم
چون غوغای درون و لرزش دست و دل؛
در آستانه دیداری!
دوستت دارم!
چون گفتن " شکر خدا من زنده ام"
گفتی اگر تورا ؛
اگر تو را از دست دهم خواهم مرد
نه؛
تو زنده می مانی.
یاد من چون دود سفید،
در یاد محو خواهد شد
و تو خواهی ماند
بانوی گیسو حنایی ام !
بانوی گیسو طلایی ام!
بانوی قلب من

عمر اندوه در قرن ما یکسال بیشتر نیست


ناظم حکمت


نظرات  (۱)

گیسو حنایی؟!

پس همین ورپریده حواستو برده!
پاسخ:
:))
حواس ناظم حکمت رو برده به من‌چه؟ :)

حرف بزن حرف بزن سال‌هاست . . . تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">