سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

من فیت فاطمه :))

شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۵۵ ب.ظ

چند شب پیش داشتیم از جایی برمی‌گشتیم خونه و از اون‌جایی که توی ماشین حوصله‌مون سر رفته بود، نشستم با فاطمه(خواهرزاده‌م) بازی کردم. همین‌جور بازی می‌کردیم که رسیدیم به قسمت شعرخوانی! شروع کرد از خودش شعر گفتن که یه جایی از اون شعر گفتن‌هاش، یه تیکه جالب گفت و من‌هم کمکش کردم که یه بیت کامل بشه :دی حالا اون بیت زیبا رو در پایین به سمع و نظرتون می‌رسونم:

مانندِ یک چرنده

شاخ درآوُرد پرنده


:))

به قول جناب خان، یه ایطو چیزایی تو خودُش داره :)

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۰۳
مجید ت

نظرات  (۱۰)

چ بامزه :))
پاسخ:
:)
:)))
پس به قول همون جناب خان
فاطمه خانوم ، نارگیله... :)))
پاسخ:
بله ولی سیاه نیست :))
سیاهه نارگیله و این‌حرفا :دی
همووون! این‌جاس که از قدیم میگن حلالزاده به داییش میره! :D
پاسخ:
بله دیگه :))
۰۳ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۲۸ آلبرت کبیر
بیا حداقل 4 بیت شعر جالب دور هم بگیم :دی
پاسخ:
آدرس بده :))
۰۳ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۵۵ آدم ارغوانی
بسیار هم عالی!
پاسخ:
بله :)
به داییش رفته حلال زاده :)))
پاسخ:
:))
نه!
حتما نباید سیاه باشه
 
از نظر جناب خان
اگه سفیدم باشه ولی یه ایطو چیزایی تو خودش داشته باشه
نارگیل محسوب میشه :))
پاسخ:
:))
ببینید بیرون نارگیل سیاهه ولی این فاطمه‌ی ما داخل نارگیله، واسه همین سفیده :دی
جالبه
شاید دو تایی یه چیزی شدید
پاسخ:
:))
بَندِ فوق العاده ای میشین :))
پاسخ:
بله بله :))
اسم پیش‌نهاد کنید لطفا :)
فاطمه!! :)
خوب و مهربون
با دایی شم هی قهره
حتما از اون وقتی که من دیدمش خیلی بزرگ تر شده!

+پرنده ها رو مسخره نکنین ناراحت میشن!
پاسخ:
هی قهره واقعا :|
ام‌سال می‌ره مهد!

+مسخره نمی‌کنیم، باهاشون بازی می‌کنیم

حرف بزن حرف بزن سال‌هاست . . . تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">