سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

کم نیست . . .

پنجشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۴۵ ب.ظ

می‌گویی من دو سال است که دارم با او زنده‌گی می‌کنم!

و من در دل‌ام زمزمه می‌کنم چهار سال است که با تو زنده‌گی می‌کنم، هرشب کنار پنجره قبل از خواب صحبت می‌کنیم، هرروز، صبح‌ام را با بوسه بر گونه‌ات آغاز می‌کنم و ظهرها به‌خاطر چایی خوردن با تو به خانه برمی‌گردم.

رشته‌ی افکارم را پاره می‌کنی و با نگرانی می‌گویی چرا چیزی نمی‌گویی؟ به چی زل زدی؟

و من می‌گویم مثل همیشه به چشم‌هایت! چشمهایی که برای من نیستند . ‌. .

موافقین ۶ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۷
مجید ت

چشم

نظرات  (۱۱)

۱۷ دی ۹۴ ، ۱۶:۵۳ حرف دل !...
چشمهایی که برای من نیستند . ‌. . ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ؟
پس برا کی اند؟
پاسخ:
همونی که دو ساله داره زنده‌گی می‌کنه!
۱۷ دی ۹۴ ، ۱۷:۳۸ مترسک ‌‌
چرا این‌قد غم داری داداش :(
گناه داری خب :(
پاسخ:
فقط یه داستان بود. حالا همش از واقعیت بود بماند . . .
):)
چشم هایش...

پاسخ:
چشم چشم چشم . . .
او کور است کور...
احمقی که تو را نمیبیند و به او  امید داری.
دلت را به خائنی خوش کردی
گریه بر گوری که مرده ندارد...
لعنت به آن که طنازی کرد!
پاسخ:
تقصیری نداشت. اون خودش دل‌بره، هرکاری می‌کرد دل‌می‌بُرد . . .
ای دلبر ما مباش بی دل ، بر ما
یک دلبر ما به که دو صد دل ،بر ما
نه دل ، بر ما نه دلبر اندر بر ما
یا دل ، بر ما فرست یا دلبر ما
از نـظـر من تو با اون چشمهـا زنـدگـی میکنـی و
اون با کسی دیگـه فقط زنده گی میکنه ...

پاسخ:
چشم‌ها فقط کافی نیستند . . . 
۱۷ دی ۹۴ ، ۲۰:۳۳ آقای سر به هوا ...
من تشنه چشماتم ماتم ماتم ...
پاسخ:
من چه ساده دل دادم . . .
۱۷ دی ۹۴ ، ۲۲:۴۹ مبهم الملوک
چشم هایی که دیگر مال تو نیستند!
کاش هیچ وقت نمیدیدیش
کاش هیچ وقت 
گذر عمرت 
سیاه چاله یسردرگمی نبود
ولی هر لحظه نور ستاره ای گوشه ای از سیاه چاله را روشن می کند
می توانی بیرون بیای!
غم کلمات  ته قلبم رسوب کردند 
ارزو دارم  اگر غم از توست 
جایش را چیز دگری بگیرد
مثلا لبخند از ته دل  

پاسخ:
نه این خوب نیست آرزو کنیم ای کاش این‌طور نمی‌شد چون ما ناگزیریم که درمقابل عشق سر کج کنیم و این تجربه‌ی خوبیه واسه آینده که بدونیم هرچیزی رو که می‌خوایم نمی‌تونیم به‌دست بیاریم!
ولی این خوبه که آرزو کنی از این غم بیرون بیام. ممنون :)
۱۸ دی ۹۴ ، ۰۲:۳۰ فاطیما کیان
یک خیانت لعنتی , خیالیش هم لعنتیه به همون شدت واقعیش ...
پاسخ:
شام آخر عین عیسی، خیانت‌کارم از بین ماست . . .
۱۸ دی ۹۴ ، ۲۳:۲۶ نفس نقره ای
اینجا مثه یه کافی شاپه! آدم میاد یه قهوه تلخ میخوره و میره :)
پاسخ:
تلخی گاهی اوقات واسه آدم خوبه!
۲۲ دی ۹۴ ، ۲۰:۳۱ مدیر جوان
این درد را هر که باشد دچار میفهمد!
پاسخ:
خیلی‌ها نیستند!

 اون لعنتی

آه

از چشمهایش

چشمهای اوی لعنتی  تمام  زندگیم را سوزاند...



پاسخ:
چشماشو از حدقه دربیار!

حرف بزن حرف بزن سال‌هاست . . . تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">