سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

horror 2

دوشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ق.ظ

زن‌م که کنارم روی تخت خوابیده بود ازم پرسید که چرا این‌قدر سنگین نفس می‌کشم؟

ولی من سنگین نفس نمی‌کشیدم . . .

نظرات  (۱۰)

نفهمیدم !
پاسخ:
جن!
۱۹ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۴۳ آلبرت کبیر
زمان ما این چیزا ترسناک نبود :P
پاسخ:
:))
شاید گوشاش صدای نفس کشیدن آقا رو سنگین می‌شنیده :|
پاسخ:
:/
۱۹ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۴۵ ✿شمیم زندگی✿
:|
پاسخ:
:/
این ترسناک نبود برای من چرا
پاسخ:
نمی‌دونم :|
پلاس؟
پاسخ:
چی پلاس؟
:|
پاسخ:
:)
۱۹ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۵۷ آقای سر به هوا ...
ترسناکترین داستان 2 خطی ! :/
با " عکس های نمایشگاه یغما گلرویی " به روزم !
پاسخ:
:)
گوگل پِلاس
پاسخ:
نه توی پلاس نبود
۲۰ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۰۲ اقای روانی
می ترسم واقعا
پاسخ:
احسنت :))

حرف بزن حرف بزن سال‌هاست . . . تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">