سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باران» ثبت شده است

می‌گفتم: بالان

می‌گفتند: باران کوچولو! باران!

و به‌خدا قسم از آسمان فقط بالان می‌بالید!


باران می‌بارد

درست مثل بالان

ابرها

    اما

هنوز با همان زبان همیشگی‌شان حرف می‌زنند . . .



حمیدرضا شکارسری


+می‌خواستم چیز دیگه پست کنم ولی هرچی کلنجار رفتم نشد . . .

۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۲۰:۵۱
مجید ت