سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جنگاور» ثبت شده است

چشماتو باز کردی

دنیام زیر و رو شد

چشماتو بستی و باز

تاریکیام شروع شد

موهات کهکشونا

چشمات ستاره‌هاتن

منظومه های شمسی

جف گوشواره‌هاتن

کی بین مهربونا

مث تو مهربونه؟

نامهربونی با تو

بدنیست، بدشگونه



این‌هارو چاووشی می‌خونه و انگار با پتک می‌زنند توی سرم! تاریکی‌هام شروع شدند و معلوم نیست تا کِی، تا چه روزی، چه ساعتی، ادامه داشته باشن، هیچی معلوم نیست. اصلا معلوم نیست تموم بشه یا نه! این‌که دنیا داره بازی‌م می‌ده واسم غیرقابل تحمل‌ه و هرروز پیش خودم میگم "دنیا غلط می‌کنه که توی خواسته‌های من دخالت میکنه" ولی به من هیچ توجهی نداره و اصلا گوش نمیده به حرفم. اصلا به حرف هم نیست، به عمل‌ه. می‌خوام باهاش بجنگم ولی مثل یه جنگاوری که وارد یه جنگل تاریک شده، هیچ چیزی از راه، تعداد و نوع دشمن نمی‌‎دونم و اصلا چیزی نمی‌بینم و باید با حواس دیگه‌ام کار خودم رو بکنم. دعا کنید واسه این جنگاور . . .

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۱:۵۵
مجید ت