سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حامد ابراهیم پور» ثبت شده است

قسمت‌ات بود پیرتر بشوی، رنگ افسوس، طرح غم باشی
به تو هربار سوءظن ببرند، و تو هربار متهم باشی

حرف از آغوش و عشق کم بزنی، در دل پاره‌ات قدم بزنی
زخم یک سایه ی لگد خورده، پشت یک مرد محترم باشی

حرمت ذاتی‌ات سقوط کند، روح سقراطی‌ات سقوط کند
پشت تنهایی‌ات سکوت کنی، حسرت چند قطره سم باشی

قسمت‌ات بود ناپدید شوی، بروی ماضی بعید شوی
یا که یک حسّ شرم‌گین وسطِ جمله ی "عاشقت شدم"باشی

فکر یک شانه آتش‌ات بزند، حسرت خانه آتش‌ات بزند
وسط گریه‌ی شبانه پُر از، هوس چای تازه دم باشی

شانه ات را دوباره خم بکنند، دست و پای تو را قلم بکنند
عاقلانه به مرگ فکر کنی، باز دیوانه ی قلم باشی




|حامد ابراهیم‌پور|

۶ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۲۶
مجید ت