سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهر» ثبت شده است

می‌روی وُ فقط

یک شهر،

بدونِ خاطره‌ی با تو بودن

می‌ماند!


مجید توانگر



+دستِ سرد وُ بغضِ مرد وُ نیمکتِ خالی . . .

۱۶ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۰۴
مجید ت