سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرده‌گی» ثبت شده است

بعد می‌میرم و می‌میرم و می‌میرم و باز

من و یک حسّ غم‌انگیز، دلم می لرزد



ادامه‌ی این شعر بود

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۴ ، ۰۸:۳۱
مجید ت