درست همان لحظه بود که با تمام وجود احساس کردم میتوانم زیر تکانهای شدید قطاری که مثل موشی کور تونل زیرزمینی شهر را بهسرعت میپیمود، یکی از بهترین شعرهای همهی زندگیام را برای او بگویم بعد مثل ابلهها جلو بروم و تقدیمش کنم. کاری که شاید میتوانست مرا یک قدم کوچک به به دختری که بیدلیل _ و کدام عشق دلیل میخواهد؟ _ داشتم عاشقش میشدم نزدیک کند.
تهران در بعدازظهر/ مصطفی مستور/ نشر چشمه