هی تکانم بده، نفرین کن و فریاد بکش
قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم
علیرضا آذر
گفته بودی همیشه خواهی ماند
سنگ بارید شیشه خواهی ماند
گفته بودی ترک نخواهی خورد
دین و دل از کسی نخواهی برد
گفته بودی عروس فردایی
با جهانم کنار می آیی
گفته بودی دچار باید بود
مرد این روزگار باید بود
گفته بودی بهار در راه است
ماه باران سوار در راه است
گفته بودی ولی نشد انگار
دست از این کودکانه ها بردار
گفته بودم نفاق می افتد
اتفاق ، اتفاق می افتد
گفته بودم شکست خواهم خورد
از تو هم ضربه شست خواهم خورد
گفته بودم در اوج ویرانی
از من و خانه رو بگردانی
هر چه بود و نبود خواهد مردمرد این قصه زود خواهد مرد
علیرضا آذر
بیتو تقویم پر از جمعهی بیحوصلههاست
و جهان مادر آبستنِ خط فاصلههاست
علیرضا آذر
+این جمعههای لعنتی که نمیدونم چه خاصیتی دارن که بدجور دلگیرند. امروز هم که به خاطر اتفاقات اطرافم دلگیر بودنش صد برابر شده!
بـه خـودم آمــدم انگــار تـویــی در مــن بــود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
علیرضا آذر