بانوی گیسو حنایی ام
تو را دوست دارم!
چون لحظه شوق،
در گشودن هدیه ای که نمی دانم چیست.
دوستت دارم
چون غوغای درون و لرزش دست و دل؛
در آستانه دیداری!
دوستت دارم!
چون گفتن " شکر خدا من زنده ام"
گفتی اگر تورا ؛
اگر تو را از دست دهم خواهم مرد
نه؛
تو زنده می مانی.
یاد من چون دود سفید،
در یاد محو خواهد شد
و تو خواهی ماند
بانوی گیسو حنایی ام !
بانوی گیسو طلایی ام!
بانوی قلب من
عمر اندوه در قرن ما یکسال بیشتر نیست
ناظم حکمت