امان از وقتی که در شب لیلةالرغایب(که شب آرزوها نیست!) Circle band توی گوشت بخونه:
تو آااارزوی بلندی و دست من کوتاه
تو دوردست امیدی و پای من خستهست
من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه؟
چه کرد با دل من؟ چه کرد با دل من، آن نگاه شیرین
و برسه به بیتی که زیاد زمزمه میکنی . . .
تو کیستی که من اینگونه بیتو، بیتااابم؟
شب از هجوم خیالت نمییرد خوااابم
+میگفت لیلةالرغایب من شبیه که از پدرش بسونمش :)