هی پیش خوم میخونم ″من ببر صبرم، تا لمس دستات، سیری نباشد، این اشتها را″
ولی بعدش با دهن کج میگم بَشه بَ بَ :/
+شرمنده که نمیخونمتون و نظرات رو درست جواب نمیدم. نت ندارم فعلن
با تو چراغها هرچه قرمزتر، بهتر . . .
+البته نه ماشین دارم، نه "تو"یی وجود داره که بخواد بشینه تو ماشین، نه حتی چراغ قرمزی :/ بدبختیام یکی دوتا نیست که :|
++رمز پست قبل به زودی . . .
داره میخونه:
یه موقعی دلت تنگ بود برامو(هرچند نبود)
دنیا مهم نبود رنگاش برات
ولی الان شدی انگشت نما و . . .
بعدترش میگه:
همه چی تموم شد با یه انتخاب . . .
+بیشتر از دو سال پیش رو میگم . . .
++بیشتر از این نمک نمیریزم روی زخم، تمام!
هردو تنهاییم امّا از تو تنهاتر منم
از تو تنهاتر در این تاریکیِ بیروزَنَم
بیتو نبودن/ جواد شیخالاسلامی
-چرا زود میخوابی و دیر بیدار میشی؟
+واسه چه انگیزهای نخوابم و زود بیدار بشم؟
قسمتات بود پیرتر بشوی، رنگ افسوس، طرح غم باشی
به تو هربار سوءظن ببرند، و تو هربار متهم باشی
حرف از آغوش و عشق کم بزنی، در دل پارهات قدم بزنی
زخم یک سایه ی لگد خورده، پشت یک مرد محترم باشی
حرمت ذاتیات سقوط کند، روح سقراطیات سقوط کند
پشت تنهاییات سکوت کنی، حسرت چند قطره سم باشی
قسمتات بود ناپدید شوی، بروی ماضی بعید شوی
یا که یک حسّ شرمگین وسطِ جمله ی "عاشقت شدم"باشی
فکر یک شانه آتشات بزند، حسرت خانه آتشات بزند
وسط گریهی شبانه پُر از، هوس چای تازه دم باشی
شانه ات را دوباره خم بکنند، دست و پای تو را قلم بکنند
عاقلانه به مرگ فکر کنی، باز دیوانه ی قلم باشی
|حامد ابراهیمپور|
چرا با کارها و رفتارهاتون کاری میکنید که واسه یه نفر تموم شده حساب بشید؟ بعد که همه پلها خراب شدند میاید دم پرتگاهی که از شکستن پلها درست شده داد میزنید که بیا؟ تا کِی باید این بازیهای مسخره ادامه پیدا کنه؟
ببین اسیرِ این سکوتِ بدصدایی . . .
ــــــــــــــ
نگاااهِ بیتفاوتم
صدای سردم
من از سرابِ آسمونات توبه کردم
آهای خزون داغ باغ بی بهاری
شبیه چهره ام شدم کجای کاری
طنین موج و ساحلم خبر نداری
چارتار
+صدمین پست تقدیم به چارتار عزیز :)
آلبوم جدید چارتار "جاده میرقصد" فردا توی کاخ نیاوران رونمایی میشه و من هی غصه میخورم، هی غصه میخورم :(
چهقدر نزدیک بههم دوریم!
محمد(ص) را [با تمام نقدهایی که بهش وارد است] ببینید.
کمی جلوتر بیا، جلوتر . . . بیا چشمهایم را از کاسه دربیاور، نگذار دیگر کسی را ببینم. نگذار دیگر کسی را دوست بدارم. بیا . . . هرچند نَفَسام کسی را شفا نمیدهد . . . هرچند خودم، خودم را کشتم ولی بیا مرا به چهارمیخ بکش، نگذار جای کسی با من عوض شود. بیا جلوتر طوری که نفسهایم به نفسهایت برخورد کنند ولی . . . ولی بوسه نه! لبهایت برای من نیست، لبهایت برای من نبود . . . لبهایم برای تو هیچوقت نبوده و نیست، جز درخیالهایمان. خیالهایی که دختران و پسران دبیرستانی میکنند ولی چه سود؟! بدون هیچ سرانجامی . . . بیا جلوتر . . . تعجب نکن، از من رد میشوی . . . تو با یک مُرده، یک روح روبهرویی . . .
شب، التهاب، عشق، غزل، نقطه چین
نامه، جواب، عشق، غزل، نقطه چین
سیگار، گریـــــه، خاطــــره، آب، قرص
آتش، عذاب، عشق، غزل، نقطه چین
باران، حیات، کوچـــــه، خیابان، سکوت
روز، اضطراب، عشق، غزل، نقطه چین
بد، خوب، زشت، مرگ، خـــدا، زندگی
پایان، سراب، عشق، غزل، نقطه چین
ساحل، غروب، خسته، خیانت، غروب
شاعـــــــر، طناب، عشق، غـــــــزل، . . . .
جلیل صفربیگی