حالا که کلمات شروع کرده اند به چرخیدن برای از یاد بردن این وضعیت، بیا از روی پل هوایی کنار درب شرقی برویم آن طرف که همیشه شلوغ بود. برویم پایین تا آن کوچه روبروی دکه روزنامه فروشی. حالا که آمدی اینجا بایست و شاهد له شدن باش. آرام آرام فرو رفتنم را نگاه کن. مثل همین حالا که فرو رفته ام داخل خودم. و این را یادت باشد که پتو فقط پوسته ایست برای پوشاندن حجم مچالگی! وگرنه گرم شدن حاشیه است. بغل برای گرم شدن است نه پتو. . . اصلا کدام آدم عاقلی است که در این گرما بخزد زیر پتو؟