سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چشم» ثبت شده است

می‌گویی من دو سال است که دارم با او زنده‌گی می‌کنم!

و من در دل‌ام زمزمه می‌کنم چهار سال است که با تو زنده‌گی می‌کنم، هرشب کنار پنجره قبل از خواب صحبت می‌کنیم، هرروز، صبح‌ام را با بوسه بر گونه‌ات آغاز می‌کنم و ظهرها به‌خاطر چایی خوردن با تو به خانه برمی‌گردم.

رشته‌ی افکارم را پاره می‌کنی و با نگرانی می‌گویی چرا چیزی نمی‌گویی؟ به چی زل زدی؟

و من می‌گویم مثل همیشه به چشم‌هایت! چشمهایی که برای من نیستند . ‌. .

۱۱ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۴ ، ۱۶:۴۵
مجید ت

چشم‌ها تا زمانی خوب هستند که تصویر «من» توشون بی‌افته وگرنه به‌جز یه توده‌ی چربی چیز دیگه‌ای نیست!


+معلومه دارم چرت و پرت می‌گم؟

۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۱۸:۴۹
مجید ت
بی سبب نیست که چشمان تو بحث انگیزند
شطّ شیرند به دریای عسل می ریزند

قرص ماهند که درمان من مجنونند
آفتابند که آتش به جهان می ریزند

گاه آرام تر از رقص دل آرای نسیم
گاه خون ریزتر از طایفه ی چنگیزند

این همه سرو و صنوبر که قد افراشته اند
به هواداری چشمان تو برمی خیزند

تو بهاری و درختان به تو مدیون امّا
باغ ها بی خبر از فاجعه پاییزند


"محسن پورهاجریان"



+
ببخشید که دیر به دیر سر می‌زنم به وبلاگ‌هاتون. یکم دور و برم شلوغ شده، کم‌تر وقت می‌کنم سر بزنم.
۷ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۳۶
مجید ت

خروار غمت به قدر مشتم کافی ست
یک خنده تو به قصد کشتم کافی ست

بعد از تو غلط کنم که عاشق بشوم
چشم تو برای هفت پشتم کافی ست



شهراد میدری

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۵
مجید ت

نگاهم که می‌کنی

از عشق

می‌ترکم


چشمانت توپ جنگیست



"مجید توانگر"

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۱۹
مجید ت