نامه ای به 5 سال بعد
سلام مجیدِ سال 99. همیشه عدد 9 رو دوست داشتی و الان دوتا 9 کنار هم قرار گرفتند و مطمئنا خیلی خوشحالی و سال شانست میدونیش. احتمالا الان که داری نامه رو میخونی، فارغالتحصیل یکی از اون رشتههایی هستی که چندوقت دیگه من انتخاب میکنم و مطمئنا دوستش داری چون من هیچوقت نمیتونم توی رشتهای که دوست ندارم دوام بیارم. امیدوارم اینجور که میخوام پیش بره و تو، من(مجید 94) رو سرزنش نکنی! هرچند واسه الانِ من زوده ولی همین الان وقتی حرف از سال نود و نه شد تصمیم گرفتم یکی از مناسبت های مهم زندگیم رو بندازم توی تاریخ 99/9/9 . چقدر خوب میشه نه؟ فقط حیف که توی تقویم دیدم یکشنبه میشه ولی طوری نیست یه کاریش میکنیم. فقط تو یادت باشه اون کار رو بکنی :)
من چندتا برنامه واسهت ریختم که امیدوارم حداقل یکی از اونها رو بتونی به سرانجام برسونی. اینکه سرِِ کارِ مورد علاقهات باشی، این کلاس داستاننویسی که از هفتهی دیگه میرم بتونه تو سرنوشتت موثر باشه، توی شعر پیشرفت کرده باشی، اصلا ببینم هنوز هم شعر میگی یا نه؟یادته من چقدر شعر دوست داشتم؟ چندتا کار کوچیک دیگه هم دوست دارم انجام بدی که اونارو نمینویسم. خب دیگه همین دویست تا کلمه بسّه، سعی کن همیشه آدم خوب و تاثیرگذاری باشی حتی اگر این آرزوها محقق نشده باشند که میدونم چقدر واسهت سخته! سعی کن هیچوقت دل کسی رو نشکنی، هیچوقت. همین!
+آخرش کلیشهای شد :)
+به دعوت روانی عزیز این رو نوشتم :)