سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

و کم کم خشک می‌شوی . . .

جمعه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۵۸ ق.ظ

قصد داشتی شعر بگویی . . . و حالا یک سالی می‌شود که به‌اندازه انگشت‌های دست‌ات هم چیزی نگفتی!

تصمیم گرفتی به داستان روی بیاری ولی غیر از چند تکه‌ی مزخرف هیچ چیزی ننوشته‌ای و حالا هم چیزی به ذهن‌ات نمی‌رسد!


و این می‌شود که کم کم به‌پایان می‌رسی . . .

احیا کننده‌ای هم نمی‌یابی . . .

موافقین ۰ مخالفین ۱ ۹۵/۰۲/۱۰
مجید ت

نظرات  (۲)

۱۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۰۱ آقای سر به هوا ...
کم کم در خودت میمیری ...
پاسخ:
. . .
قصد داشتی شعر بگویی
میخواستی کلماتی که یک سالی میشود که یکدیگر را ندیده اند را  به زور کنار هم بچینی 
وقتی نخواهند مغزت قفل میشود مثل صعود به اوجی که وسط راه ایست میکند وقتی لب مرز بی وزنی باشی 
و یکهو 
سقوط کنی !
هر لحظه از سقوطتت
بیت بیت 
غزلند 
حتی در نهایت بیهوشی از سقوط یک فکر..!!

پاسخ:
سقوط . . .

حرف بزن حرف بزن سال‌هاست . . . تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">