سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پسر» ثبت شده است

بی‌زارم از ناله کردن و شکایت کردن از دنیا و همه چیز ولی حقیقت این‌ه که این‌قدر با این وبلاگ و خواننده‌هاش خو گرفتم و راحت شدم که خیلی راحت دارم باهاشون/باهاتون دردودل می‌کنم و اصلا به این فکر نمی‌کنم که نباید این‌هارو بنویسم، زشته! پسر که از این حرفا نمی‌زنه، پسر محکوم به ساکت بودن و توی خودش ریختنه (که البته درواقع من هستم، بدجور هم هستم) ولی اینجا کمی از درون‌یاتم، فقط کمی‌ش رو واستون می‌گم. همین دیگه، ممنون که این‌قدر خوبید که باهاتون راحت‌ام.


+یک‌ماه از عمر وبلاگ می‌گذره . . .

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۳:۱۳
مجید ت