سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیری» ثبت شده است

1.من به سال‌مندها احترام خاصی می‌ذارم و دوست‌شون دارم ولی خب بعضی وقت‌ها خیلی حرص می‌دن. مخصوصا اگر توی یه مراسمی مسئول باشند، بعضی‌هاشون واقعا غیرقابل تحمل‌اند از بس با طرح‌هایی که اجرایی و خوب‌اند مخالفت می‌کنند!

2.یه خصلت هست که توی پیری خودشو زیاد نشون می‌ده، من بهش می‌گم خرفت‌یت! خرفت توی لغت‌نامه به معنی کودن و کندذهن‌ه ولی من منظورم این معنا نیست. منظورم اصلی من این‌ه که پیرها یه خصلت یک‌دنده‌گی پیدا می‌کنند و فقط حرف‌ خودشون رو قبول دارند و در قاموس‌شون نمی‌گنجه که فرد دیگه‌ای حرف‌ش درست باشه. البته توی جوان‌ها هم هست ولی دُزش پایین‌تره و کم‌تر دیده میشه.

به شخصه به شدت می‌ترسم که توی پیری این خصلت رو پیدا کنم!

3. افلاطون معتقد بوده که برای تشکیل جامعه‌ی آرمانی باید سال‌مندان را(به جز آن‌هایی که برای حفظ نظم و تعلیم و تربیت جوانان لازم‌اند) به نقاط دور فرستاد، چون وجود آنها مانع رشد جوانان می‌شود.

4. با این‌همه برید دست پیرهای اطراف‌تون مخصوصا پدربزرگ و مادربزرگ‌هاتون رو ببوسید. :)

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۲:۳۷
مجید ت