سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

۲۴ مطلب با موضوع «نمی‌دانم» ثبت شده است

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۵۴
مجید ت

داره میخونه:

یه موقعی دلت تنگ بود برامو(هرچند نبود)

دنیا مهم نبود رنگاش برات

ولی الان شدی انگشت نما و . . . 


بعدترش میگه:

همه چی تموم شد با یه انتخاب . . .


+بیشتر از دو سال پیش رو میگم . . .

++بیشتر از این نمک نمیریزم روی زخم، تمام!

۱۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱ ۲۳ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۵۴
مجید ت

چرا با کارها و رفتارهاتون کاری می‌کنید که واسه یه نفر تموم شده حساب بشید؟ بعد که همه پل‌ها خراب شدند میاید دم پرت‌گاهی که از شکستن پل‌ها درست شده داد می‌زنید که بیا؟ تا کِی باید این بازی‌های مسخره ادامه پیدا کنه؟

۱۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۴ ، ۰۲:۳۴
مجید ت

چه‌قدر نزدیک به‌هم دوریم!



+لال . . .
++هیچ، هیچ، هیچ


















۱۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۲ ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۰۳:۱۷
مجید ت