سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

هی صبر کردی، صبر اما بی‌علاجه

دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۳۷ ب.ظ

هی شرم‌ساری شرم‌ساری شرم‌ساری
جز شرم‌ساری از خودت چیزی نداری

هی ناامیدی ناامیدی ناامیدی
از هیچ‌کس حتی خودت خیری ندیدی

هی تنگ‌دستی تنگ‌دستی تنگ‌دستی
چشماتو رو هرچی دلت می‌خواست بستی

هی آستین بردی به چشمای نجیبت
دستات خجالت می‌کشیدن توی جیبت



چاووشی می‌خونه



+با این و اون نجنگ، فرار کن فرار

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۱۷

نظرات  (۳)

حرفی نمی‌مونه...
پاسخ:
نذار حرفی بمونه هیچ‌وقت. خفه می‌شی
آخ آخ آخ
این موزیک منو کشته
عاشق این موزیک عاشق
پاسخ:
خوبه خیلی
برعکس...
بهش گفتم بجنگ...
فرار نکن...
اینجوری
شاید دنیاش عوض شد...
پاسخ:
. . .

حرف بزن حرف بزن سال‌هاست . . . تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">