سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

منِ گُنگی که خواب نمی‌بینم

سیاه‌چاله

آسمان را نمی‌خواهم
قفس هم برایم زیاد است
مرا همین
حبس شدن در سیاه‌چاله‌ی چشمانت
کافی‌ست!

منوی بلاگ

۴۱ مطلب با موضوع «شعر کلاسیک» ثبت شده است

باد آمد و طوفان شد و دین مرا برد

باد آمد و موى شما... استغفرالله 


دیدم شما را یک نظر اما پس از آن

چشم من و روى شما... استغفرالله 


مجرم شمایى، حامل چندین سلاحى

تیـــزى ابروى شما... استغفرالله  


دیگر برایم حدس اینکه هستى یا نه

آسان شده...بوى شما... استغفرالله


تنها نه چشم و قد و لبخندت دلم برد

خلق شما خوى شما... استغفرالله 


چیز زیادى که نمى خواهم جز اینکه

یک لحظه پهلوى شما... استغفرالله 


دل را به دریا مى زنم مى آیم آخر

با دسته گل سوى شما... استغفرالله



محسن طاهری





۱۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۰۰:۴۸
مجید ت

از روی تو ماهِ آسمان را

شرم آمد و شد هلال باریک


سعدی


+نماز روزه‌هاتون قبول، عیدتون مبارک :)

۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۴ ، ۱۰:۱۷
مجید ت

گفته بودی همیشه خواهی ماند
سنگ بارید شیشه خواهی ماند

گفته بودی ترک نخواهی خورد
دین و دل از کسی نخواهی برد

گفته بودی عروس فردایی
با جهانم کنار می آیی

گفته بودی دچار باید بود
مرد این روزگار باید بود

گفته بودی بهار در راه است
ماه باران سوار در راه است

گفته بودی ولی نشد انگار
دست از این کودکانه ها بردار

گفته بودم نفاق می افتد
اتفاق ، اتفاق می افتد

گفته بودم شکست خواهم خورد
از تو هم ضربه شست خواهم خورد

گفته بودم در اوج ویرانی
از من و خانه رو بگردانی

هر چه بود و نبود خواهد مرد
مرد این قصه زود خواهد مرد


علی‌رضا آذر

۱۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۱۱:۳۷
مجید ت

تـو مـاهـی و مـن مـاهـی ایـن بـرکـه ی کـاشـی
انـدوه بـزرگـی سـت زمـانی کـه نـبـاشـی

آه از نـفـس پـاک تـو و صـبـح نـشـابـور
از چـشـم تـو و حـجـره ی فـیـروزه تـراشـی

پـلـکـی بـزن ای مـخـزن اسـرار کـه هـر بـار
فـیـروزه و الـمـاس بـه آفـاق بـپـاشـی

هـرگـز بـه تـو دسـتـم نـرسـد مـاه بـلـنـدم
انـدوه بـزرگـی سـت چـه بـاشـی، چـه نـبـاشـی


ای بـاد سـبـک سـار مـرا بـگـذر و بـگـذار
هـشـدار کـه آرامـش مـا را نـخـراشـی


علی‌رضا بدیع



+همین رو با صدای حجت اشرف‌زاده گوش بدید. محشره + لـیـنـک دانـلـود

+یادم نیست از کدوم وبلاگ برداشتم‌ش. چند روز پیش دیدم که خیلی خوش‌م اومد.

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۰:۴۴
مجید ت
اصفهان با آن‌همه وسعت شده نصف جهان
یک وجب قد داری و کل جهان‌م گشته‌ای

مهدی صحبتی

+:)
++بله الان با توجه به این بیت، ما یکی و نصفی جهان داریم. هم خودِ اصفهان و هم اون یه وجبی‌ه که نیست . . .
۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۹:۲۶
مجید ت
دل‌تنگ یعنی یک نفر که دوستت دارد-
تصمیم می گیرد تو را از شعر بردارد

تا جای تو خالی نباشد، توی هر مصراع
“او”،”تو”،”شما” یا یک ضمیر ساده بگذارد

یک شاعر دیوانه که دست خودش هم نیست
هم با تو هم بی تو پر از ابر است، می بارد

باشی، نباشی حال او بهتر نخواهد شد
او از خودش خسته ست، نامت را نمی آرد

نام تو هر شب توی رگ هایش قدم می زد
نام تو هر شب توی چشمش قطره می کارد

آن قدر عادت کرده بی تو شعر بنویسد
حالا وجود تو وجودش را می آزارد

آرام و بی منطق از او دوری کن و بگذار
آرام و بی منطق تو را از شعر بردارد

سارا ناصرنصیر


+دل‌تنگ  یعنی من که چقدر دوستت داشت . . .
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۹۴ ، ۱۰:۰۶
مجید ت
شب آخرین راه یادش بخیر
شب مرگ دلخواه یادش بخیر

غم بغض دریا و گوش کویر
دله کوچک چاه یادش بخیر

به صاحب صفات سمیع و بصیر
کریم خطا بخش پوزش پذیر

جهان قعرِ خوابِ بدی رفته است
به جای جهان هم تو احیاء بگیر

ببین گوشه ی دنجِ محراب را
ببین تیغ بر فرق مهتاب را

سرِ پنجه های پلنگ عجل
ببین ماه افتاده بر آب را


ببین کعبه با تو سیاه پوش شد
هر آیینه ای تار و مخدوش شد

دو پیمونه زهر از سبو ریخته
زمین و زمان شوکران نوش شد


شب آخرین راه یادش بخیر
شب مرگ دلخواه یادش بخیر


علیرضا آذر


+علی‌رضا آذر عالیه. به معی واقعی کلمه محشره!
۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۰۱:۲۵
مجید ت

چه حسن اتفاقی، اشتراک ما پریشانی‌ست

که هم موی تو هم بغض من آری، شانه می‌خواهد


سجاد رشیدی‌پور


+و من چقدر شانه می‌خواهم . . .

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۵:۱۵
مجید ت

بی‌تو تقویم پر از جمعه‌ی بی‌حوصله‌هاست

و جهان مادر آبستنِ خط فاصله‌هاست


علیرضا آذر


+این جمعه‌‌های لعنتی که نمیدونم چه خاصیتی دارن که بدجور دلگیرند. امروز هم که به خاطر اتفاقات اطرافم دلگیر بودنش صد برابر شده!

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۴ ، ۱۴:۲۸
مجید ت

دیدی غزلی سرود عاشق شده بود

انگار خودش نبود عاشق شده بود


افتاد شکست زیر باران پوسید

آدم که نکشته بود عاشق شده بود



عادل سالم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۴ ، ۱۵:۵۲
مجید ت

بـه گـیـســوان پــریــشــان خــود مـزن شـانـه

بیا که شانه‎ی من هست و شانه لازم نیست


جواد شیخ‌الاسلامی


در همین راستا جواد منفرد میگه:


بیا که هردو به نوعی به شانه محتاجیم

دوباره موی تو و حال من پریشان است

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۶:۱۸
مجید ت

تو را که دیدم، دیدم شعر یعنی تو

به این نتیجه رسیدم که شعر یعنی تو


کسی نبود و -چه بهتر! تو را نمی‌دیدند-

بلند داد کشیدم که شعر یعنی تو



جواد شیخ الاسلامی

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۴۱
مجید ت
همه شهر محیاست مبادا که تو را
آتش معرکه بالاست مبادا که تو را

این جماعت همه گرگند مبادا که تو را
پی یک شام بزرگند مبادا که تو را

دانه و دام زیاد است مبادا که تو را
مرد بدنام زیاد است مبادا که تو را

پشت دیوار نشستند مبادا که تو را
نا نجیبان همه هستند مبادا که تو را

تا مبادا که تو را باز مبادا که تو را
پرده بر پنجره انداز مبادا که تو را


علیرضا آذر
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ تیر ۹۴ ، ۱۷:۰۶
مجید ت

بـه خـودم آمــدم انگــار تـویــی در مــن بــود

این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود



علیرضا آذر

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۴ ، ۱۰:۵۸
مجید ت

خروار غمت به قدر مشتم کافی ست
یک خنده تو به قصد کشتم کافی ست

بعد از تو غلط کنم که عاشق بشوم
چشم تو برای هفت پشتم کافی ست



شهراد میدری

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۳۵
مجید ت

روز مـاه رمـضـان زلـف مـیـفـشـان کـه فـقـیـه

بخورد روزه‌ خود را به گمانش که شب است


شاطر عباس صبوحی

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۹
مجید ت
عاشقم گر نیستی، لطفی بکن نفرت بورز
بی تفـــاوت بودنت هر لحظـــــه آبم می کند


حسن کیانپور

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۴
مجید ت

به خودش امید داده کسی، روبروی تو ایستاده کسی

به سلامش بیا جواب بده، مرد را پیش مرده خوار نکن


........................


دل به چشم تو باختم اما، با غرور تو ساختم اما

آهِ مظلوم دردسر دارد، سرِ این یک قلم قمار نکن



قاسم صرافان/ هـ دوچشم/ انتشارات فصل پنجم

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۹
مجید ت
"دلم گرفته برایت" زبان ساده‌ی عشق است
سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت!


حسین منزوی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۴ ، ۱۸:۳۳
مجید ت
تنها شدن را دوست دارم... غار داری؟
جایی برای خلوت بسیار داری؟

جایی برای خلسه و خوابیدن روح
جایی برای کشتن تکرار داری؟

امشب تصور کن انا الحق حرف ما بود
جایی برایی نصبِ دوتّا دار... داری؟

اصلا ولش کن هر چه گفتم را ... ولش کن
اصلا ولش کن شعر را.... سیگار داری؟


محسن انشایی
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۵۰
مجید ت